انجمن علمی جراحی مغز و اعصاب

هوش مصنوعی در کاردیومیوپاتی چقدر نقش دارد؟

01 شهریور 1402
زمان مطالعه: 2 دقیقه
140 بازدید
هوش مصنوعی در کاردیومیوپاتی چقدر نقش دارد؟

خلاصه مقاله

مدل مبتنی بر یادگیری ماشین می‌تواند برای شناسایی بیمارانی که در معرض خطر ابتلا به کاردیومیوپاتی حامل آمیلوئید ترانستیترین نوع طبیعی هستند، استفاده شود.

#Neuro_AI

 

 عنوان مقاله: مدل یادگیری برای شناسایی بیماران در معرض ابتلا به کاردیومیوپاتی حامل آمیلوئید 

 

مدل مبتنی بر یادگیری ماشین می‌تواند برای شناسایی بیمارانی که در معرض خطر ابتلا به کاردیومیوپاتی حامل آمیلوئید ترانستیترین نوع طبیعی هستند، استفاده شود. کاردیومیوپاتی آمیلوئیدی ترانستیترین، یک علت شایع اما اغلب ناشناخته‌ی نارسایی قلب است که با یک پایدار کننده‌ی ترانستیترین قابل درمان است.

بنابراین، شناسایی بیمارانی که در معرض خطر ابتلا به این بیماری هستند و تحت آزمون‌های هدفمند برای تشخیص و درمان زودهنگام قرار می‌گیرند، بسیار حائز اهمیت است.

در این مطالعه، نویسندگان با استفاده از یک مدل یادگیری ماشین از نوع Random Forest روی داده‌های پزشکی برای شناسایی حالات محتمل کاردیومیوپاتی آمیلوئیدی ترانستیترین طبیعی ایجاد نموده اند.

این مدل در ۱۰۷۱ مورد بیمار و ۱۰۷۱ نمونه کنترلی بدون آمیلوئید جهش یافته مورد استفاده قرار گرفته و در یک مجموعه بزرگ از نمونه های ملی(۹۴۱۲ مورد بیمار و ۹۴۱۲ نمونه کنترل متناسب) و همچنین در یک مجموعه بزرگ بر اساس پرونده‌ی الکترونیکی سلامت (۲۶۱ مورد بیمار و ۳۹۳۹۳ نمونه کنترل) تأیید شده است.

 

این مطالعه با هدف توسعه و تأیید یک مدل یادگیری ماشینی انجام شده است که می‌تواند به طور سیستماتیک کاردیومیوپاتی آمیلوئید ترانس تیرتین نوع طبیعی (ATTR-CM) را با استفاده از داده‌های پزشکی شناسایی کند.

این مدل با استفاده از ICD به عنوان ویژگی‌ها در الگوریتم Random Forest آموزش داده شد و به صورت داخلی و خارجی در گروه‌های مختلف آزمایش شده است. فنوتیپ‌ها و ترکیب‌های فنوتیپ مرتبط با ATTR-CM بر اساس ویژگی‌های منتخب شناسایی‌شده توسط مدل تولید شدند.

هدف نهایی از ساخت این  مدل، خودکار کردن شناسایی ATTR-CM با استفاده از این مدل و سایر آزمایش‌های بالینی است که منجر به تشخیص و مداخله زودتر برای بیماران با ریسک بالا می‌شود.

 

نتایج نشان داده است که که این مدل در شناسایی بیماران با آمیلوئید قلبی در همه مجموعه‌ها موثر بوده و به عنوان یک ابزار مفید برای افزایش تشخیص ابتلا به کاردیومیوپاتی آمیلوئیدی ترانستیترین در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی ارائه شده است.

 

مرجع:

https://doi.org/10.1038/s41467-021-22876-9

 

گرد آورنده:آسیه کفاشباشی

ادیت: خانم دکتر الناز امانزاده- دکتر فرزان فهیم

مقالات مرتبط

13 تیر 1402
2 دقیقه

سندروم یا بیماری تقاطع

سندرم تقاطع وضعیتی است که قسمت اول بداکتور پولیسیس لونگوس و اکستانسور پولیسیس برویسو دومکستانسور کارپی رادیالیس برویس/اکستانسور کارپی رادیالیس لانگوس, اکستنسورهای خلفی مچ را تحت تاثیر قرار می دهد.اصطکاک مکرر در محل اتصال که در آن تاندون‌های کمپارتمان اول خلفی از روی کمپارتمان دوم عبور می‌کنند و تنوسینوویت ایجاد می‌کنند. این درد در ناحیه پروگزیمال و پشتی استیلوئید رادیال یا در فاصله 4 تا 6 سانتی‌متری نزدیک به توبرکل لیستر مشاهده می‌شود.  این سندرم معمولاً نتیجه تمرینات یا فعالیت های مکرر اکستنشن و فلکشن است. معمولاً در فعالیت های ورزشی مانند قایق رانی، اسکی، ورزش ها با راکت و اسب سواری دیده می شود. سندرم تقاطع یک تشخیص بالینی است، سونوگرافی اسکلتی عضلانی می تواند آن را تایید کند. مراحل اولیه تشخیص شامل معاینه فیزیکی متمرکز از آرنج، مچ دست و دست است.فناوری اولتراسوند پزشکی اسکلتی عضلانی در تشخیص و درمان می تواند کمک کند.معاینه 4 تا 6 سانتی‌متری نزدیک به توبرکل لیستر قابل لمس باشد. کرپیتوس یک یافته بسیار رایج و مختص سندرم تقاطع در معاینه است.هنگام انجام تشخیص افتراقی، پروناسیون مقاوم که منجر به ایجاد مجدد درد بیمار می‌شود، همراه با یافته‌های قابل لمس کرپیتوس در حدود 2 تا 3 سانتی‌متر پروگزیمال استیلوئید رادیال، می‌تواند به تمایز تنوسینوویت سندرم دکوروان کمک کند. درمان، مدیریت محافظه کارانه با استراحت و اصلاح فعالیت است.  تزریق کورتیکواستروئید و پرولوتراپی تحت هدایت سونوگرافی ازگزینه های تزریقی هستند، اروهای ضد التهابی در آسیب های حاد و تسکین درد مفید باشند. داروهای رایج ایبوپروفن، ناپروکسن، ملوکسیکام یا دیکلوفناک هستند.  به طور معمول استراحت و اصلاح فعالیت موثرتر خواهد بود. دبریدمان و رهاسازی توسط جراحی اندیکاسیون دارد.

06 تیر 1402
2 دقیقه

Primary Cnc Lymphoma

بیماری Primary central nervous system lymphoma (PCNSL) یک لنفوم غیر‌هوچکین خارج از گره‌های لنفاوی (extranodal) است. این بیماری بر مغز، ستون فقرات، مایع مغزی نخاعی (CSF) و فضای vitreoretinal تأثیر می‌گذارد. تظاهرات بالینی می‌تواند بسیار متفاوت باشد. تظاهرات بالینی اولیه آنها محدود به ناهنجاری‌های بینایی ظریف (subtle visual abnormalities) ، اغلب برای تشخیص نیاز به بررسی با slit lamp دارند. اکثر بیماران مبتلا به PCNSL با درگیری چشمی هیچ علامت بینایی ندارند. بیماران با تظاهرات بالینی باید بلافاصله تحت تصویربرداری مغزی MRI با و بدون کنتراست قرار گیرند. در بیمارانی که قادر به تحمل اسکن MRI نیستند، یک CT با و بدون ماده حاجب انجام شود. برای ایجاد تشخیص قطعی نیاز به بیوپسی از مغز دارد، اما معاینه CSF یا vitrectomy ممکن است تشخیصی باشد. در بیماران با درگیری leptomeningeal انجام staging کامل، lumbar puncture مورد نیاز است. CSF باید از نظر basic cell count with differential، سطح گلوکز، سطح پروتئین، سیتولوژی و فلوسیتومتری ارزیابی شود.  درمان PCNSL باید به محض تایید تشخیص شروع شود. درمان این بیماری معمولاً در 2 مرحله انجام می شود: القاء (induction) بصورت شیمی درمانی مبتنی بر MTX استاندارد و تثبیت (consolidation) بصورت شیمی درمانی myeloablative همراه با autologous stem cell transplant (ASCT)  تا شیمی درمانی nonmyeloablative با دوز بالا، پرتو درمانی، نگهداری پزشکی (medical maintenance) یا حتی observation را شامل می شوند.

0 لایک
0 نظر
دانلود

نویسندگان

خانه

دوره‌های آموزشی

مقالات

حساب کاربری