شکستگی مهره C1
خلاصه مقاله
شکستگی های اطلس (شکستگی های جفرسون) زمانی اتفاق می افتد که نیروی محوری در محل اتصال اکسیپیتال-سرویکسال منتقل می شود و باعث می شود اطلس بین سطح مفصلی زاویه دار محور و کندیل های پس سری فشرده شود. شکستگی اطلس چهار قسمتی، با دو قسمت در قوس خلفی و دو قسمت در قوس قدامی، به طور کلاسیک به عنوان شکستگی جفرسون نامیده می شود. اکثر آنها نسبتاً پایدار هستند و با نقایص عصبی مرتبط نیستند و میتوان آنها را با بیحرکتی خارجی با نتایج رضایتبخش درمان کرد. شکستگی های ناپایدار جفرسون نشان دهنده آسیب شدیدتر اطلس است که زمانی رخ می دهد که رباط عرضی نیز به صورت ثانویه به میزان شکستگی C1 پاره شود. درمان این شکستگی ها به دلیل ناپایداری آتلانتواکسیال دشوارتر است. بسیاری از جراحان تثبیت این شکستگی های ناپایدار جفرسون را توصیه می کنند.
#با_کیس_درس_بخوانیم
#شکستگی_مهره_C1
#C1_Fracture
📌شرح کلی بیماری :
شکستگی های اطلس (شکستگی های جفرسون) زمانی اتفاق می افتد که نیروی محوری در محل اتصال اکسیپیتال-سرویکسال منتقل می شود و باعث می شود اطلس بین سطح مفصلی زاویه دار محور و کندیل های پس سری فشرده شود. شکستگی اطلس چهار قسمتی، با دو قسمت در قوس خلفی و دو قسمت در قوس قدامی، به طور کلاسیک به عنوان شکستگی جفرسون نامیده می شود. اکثر آنها نسبتاً پایدار هستند و با نقایص عصبی مرتبط نیستند و میتوان آنها را با بیحرکتی خارجی با نتایج رضایتبخش درمان کرد. شکستگی های ناپایدار جفرسون نشان دهنده آسیب شدیدتر اطلس است که زمانی رخ می دهد که رباط عرضی نیز به صورت ثانویه به میزان شکستگی C1 پاره شود. درمان این شکستگی ها به دلیل ناپایداری آتلانتواکسیال دشوارتر است. بسیاری از جراحان تثبیت این شکستگی های ناپایدار جفرسون را توصیه می کنند.
📃مشخصات بیمار :
بیمار مردی 62 ساله، با هوشیاری و درد گردن
📝شرح حال بیمار :
🔻مردی 62 ساله، 5 روز پس از لیز خوردن و ضربه به پشت گردن، بدون از دست دادن بیهوشی و فقط با اضهار درد در ناحیه گردن با علائم تغییر صدا و گزگز سینه به پزشک مراجعه نمود.
🔻پزشک رادیوگرافیهایی از گردن بیمار دریافت کرد (شکل1) که طبیعی تفسیر شد. سپس متخصص معایناتی روی ستون فقرات گردنی بیمار انجام داد که بیمار حالت تهوع را گزارش کرد.
🔻بیمار روز بعد نزد پزشک خود بازگشت. قبل از انجام یک معاینات، پزشک یک نمای دیگر از ستون فقرات بخش گردنی بیمار به دست آورد که شکستگی C1 را شناسایی کرد و بیمار در نهایت برای ارزیابی به بیمارستان منتقل شد.
🔺در معاینه، بیمار در خم کردن و تکان دادن گردن خود مردد بود. گردنش حساس نبود و از نظر عصبی سالم بود. فیلم های ساده یک همپوشانی 14 میلی متری توده های جانبی C1-C2 را نشان دادند که تشخیص شکستگی ناپایدار جفرسون را تایید می کند. نماهای کرونر جدا شدن توده های جانبی را تایید کردند و نماهای محوری یک بریدگی استخوانی را نشان داد که نشان دهنده پارگی رباط عرضی است. از آنجایی که او قبل از مراجعه بدون ارترز گردنی راه میرفت، فیلمهای فلکسیون فعال و اکستنشن انجام شد. فیلم ها هیچ حرکتی بین C1 و C2 با فاصله آتلانتودنس 3 میلی متر نشان ندادند. هیچ حرکتی بین اکسیپوت و قوس خلفی C1 مشخص نشد.
🔺رادیوگرافی و اسکن توموگرافی بیمار بررسی شد. ماهیت ناپایدار شکستگی او توضیح داده شد و به او پیشنهاد شد بیحرکت در جلیقه هاله یا تثبیت جراحی به عنوان گزینههای درمانی ارائه شود. بیمار با هر دو گزینه مخالف بود. بنابراین، او یک یقه گردنی Miami J (Jerome Medical، Moorestown، NJ) داده شد و با معاینات بالینی ماهانه، اسکن توموگرافی کامپیوتری سه ماهه، و نماهای خمشی-اکستنشن در 6 ماه و 1 سال پس از آسیب مشاهده شد.
🔺در پیگیری 3 ماهه، بیمار تشویق شد تا گردن خود را در حد تحمل حرکت دهد و به تدریج از بستن یقه جلوگیری شود. معاینه نشان داد که او میتوانست گردن خود را در عرض سه عرض انگشت از قفسه سینهاش خم کند و فقط به حالت خنثی برسد. او گردن خود را 20 درجه دو طرفه چرخاند. گردنش سفت شده بود. تست موتور نرمال باقی ماند. اسکن های توموگرافی کامپیوتری شواهدی از بهبود قوس خلفی در سمت چپ با همپوشانی 11 میلی متری توده های جانبی C1-C2 را نشان داد. فیلمهای اکستنشن فلکسیون هیچ حرکتی در محل اتصال اکسیپیتوسرویکس و هیچ افزایشی در فاصله آتلانتودنس نشان ندادند.
🔺در پیگیری 1 ساله، بیمار استفاده از یقه را قطع کرد و همچنان بدون درد بود. معاینه نشان داد که او فقط اکستنشن به سمت خنثی، چرخش 30 درجه جانبی گردن به صورت دو طرفه و خم شدن تا دو عرض انگشت قفسه سینه داشت. رادیوگرافی لترال فلکشن اکستنشن و اسکن توموگرافی کامپیوتری بهبود کامل C1، انکیلوز در C1-C2 و هیچ شواهدی از سابلوکساسیون C1-C2 را نشان داد.
📝گردآورنده: دکتر کامیار باقری
✨شکوه دنیای اعصاب در انجمن علمی دانشجویی جراحی اعصاب
با ما همراه باشید.✨
🆔English:@NeurosurgeryAssociation
🆔Persian:@Neurosurgery_Association
مقالات مرتبط
توماس یانگ
توماس یانگ (1773-1829) یک پزشک و فیزیکدان انگلیسی بود که اصل تداخل نور را پایه گذاری کرد و نظریه موجی نور را احیا کرد. او همچنین به رمزگشایی سنگ روزتا کمک کرد و کمک قابل توجهی به درک ادراک حسی و آستیگماتیسم کرد.
تومورهای تالاموسی
تومورهای تالاموس نادر هستند و تقریباً 5 درصد از کل تومورهای مغزی را تشکیل می دهند. در همه گروه های سنی رخ می دهد اما در کودکان شایع تر است. پیشرفتها در روشهای تصویربرداری و تکنیکهای میکروسرجری، رویکردهای هدفمند جمجمهای را ایجاد کرده است که عوارض جراحی را به حداقل میرساند و میزان ایمن برداشتن ضایعه را به حداکثر میرساند. با ادامه پیشرفت تکنیکهای جراحی میکروسکوپی، رویکردهای جراحی مؤثرتری برای تومورهای تالاموس قابل دستیابی است. علائم و نشانهها مربوط به افزایش فشار داخل جمجمه (به عنوان مثال، سردرد پیشانی، بی حالی و استفراغ) و علائم ادم پاپی می شود. قسمت داخلی هر تالاموس مرزهای جانبی بطن سوم را تشکیل می دهد. اختلال در هسته های خاص (specific nuclei) می تواند یافته های ویژهای را استخراج کند: هسته های Reticular و intralaminar - هسته های حسی - هسته های Effector - هسته های Associative - هسته لیمبیک. MRI با کنتراست، روش تشخیصی اصلی برای این تومورها است. توالی بازیابی وارونگی ضعیف شده با مایع (FLAIR) می تواند برای تومورهایی که با کنتراست تقویت نمی شوند مفید باشد. تصویربرداری (DTI) می تواند به ایجاد رابطه بین مسیر قشر نخاعی و تومورهای تالاموس، به ویژه نوع thalamopeduncular کمک کند. تومورهای اولیه تالاموس منشأ گلیالی دارند. شیمیدرمانی. برخی از جراحان بسته به تشخیص، روش stereotactic needle biopsy و درمان کمکی (adjuvant) را دنبال میکنند (2). هیدروسفالی علامت دار اغلب به مداخله جراحی برای قرار دادن شانت ventriculoperitoneal یا جراحی debulking نیاز دارد تا بتواند دینامیک مایع مغزی نخاعی native (CSF) را فعال کند. انتخاب روش مناسب به منشاء، الگوی رشد تومور در رابطه با ساختارهای طبیعی و پاتولوژی مشکوک بستگی دارد. سطح راحتی و تجربه جراح با رویکرد انتخابی نیز عامل مهمی است. روشهای جراحی متعددی، از جمله روشهای anterior interhemispheric transcallosal، transcortical transventricular، contralateral infratentorial supracerebellar، posterior interhemispheric parasplenial و transsylvian transinsular توصیف شدهاند. آناتومی ورید و تغییرات آن در اطراف superior parietal lobule باید قبل از جراحی برای مسیرهای بین نیمکره ای مورد توجه قرار گیرد. 6 ناحیه تشریحی تالاموس : منطقه 1: تومورهای تالاموس قدامی تحتانی (رویکرد زیر پیشانی سوپراکاروتید اوربیتوزیگوماتیک) روش Transrostral/Subfrontal Translamina Terminalis Approach :این رویکرد محدود به تومورهای نسبتاً کوچک تالاموس قدامی تحتانی است. رزکسیون کلی تومورهای بزرگ معمولاً مشکل ساز است و بدون عقب نشینی غیرمجاز (undue retraction) در ساختارهای عصبی عروقی طبیعی اطراف امکان پذیر نیست. این رویکرد مناسب نیست و مسیر orbitozygomatic را که در بالا مورد بحث قرار گرفت، رویکرد بهتری است. منطقه 2: تومورهای تالاموس داخلی رویکرد( Anterior Interhemispheric Transcallosal ) :مرکز تومور در ناحیه تالاموس قدامی و میانی قرار دارد و به سطح pial دیواره بطن سوم می رسد روش Suprapineal Recess/Supracerebellar Transventricular: از معایب این روش می توان به آسیب پذیری habenula، رگ Galen و quadrigeminal plate اشاره کرد. منطقه 3: تومورهای تالاموس جانبی روش (Contralateral Anterior Interhemispheric Transcallosal Approach) نتیجه از رویکرد طرف مقابل (contralateral approach)، از طریق این اپروچ یک مسیر عرضی جانبی امکان پذیر (more feasible lateral cross-court trajectory) به سمت تالاموس جانبی به دست می آید. در هنگام برداشتن ضایعات تالاموس جانبی به دلیل مجاورت نزدیک کپسول داخلی باید احتیاط کرد.